سفارش تبلیغ
صبا ویژن


























Blog . Profile . Archive . Email . Design by .

تنها

 

سال آخر دبیرستان بودم وخیلی آدم خجالتی تا به اون سن که رسیده بودم نتوسته بودم دوستی برای خودم پیدا کنم ولی این اواخر تو راه مدرسه یه دختره نظرمو به خودش جلب کرده بود .
اون هر روز از مسیری که من میرفتم عبور می کرد ! اون با دوست اش که دختر زشتی هم بود باهم بودند ولی خودش دختر زیبای بود ، جالب اینکه تا به من می رسیدند دوست اون دختره محل نمی گذاشت ولی خودش به من چشمک میزد من اوایل بی تفاوت بودم ولی بعدا"" دیدم نمیشه بی تفاوت بود آخه چشمک زدن کار هر روزاش شده بود ...

 

سال آخر دبیرستان بودم وخیلی آدم خجالتی تا به اون سن که رسیده بودم نتوسته بودم دوستی برای خودم پیدا کنم ولی این اواخر تو راه مدرسه یه دختره نظرمو به خودش جلب کرده بود . اون هر روز از مسیری که من میرفتم عبور می کرد ! اون با دوست اش که دختر زشتی هم بود باهم بودند ولی خودش دختر زیبای بود ، جالب اینکه تا به من می رسیدند دوست اون دختره محل نمی گذاشت ولی خودش به من چشمک میزد من اوایل بی تفاوت بودم ولی بعدا"" دیدم نمیشه بی تفاوت بود آخه چشمک زدن کار هر روزاش شده بود .
 این اوخر گاهی وقت ها هم میخندید من که تا اون روز آدم خجالتی بودم داشتم کم کم پر رو میشدم و دنبال موقعیتی بودم تا طرح دوستی بریزم یه روز گویی که شانس بهم روکرده باشه اونو تنها دیدم به خودم جرات دادم و گفتم که هر جوری باشه باید بهش پیشنهاد دوستی بدم خیلی به هیجان آمده بودم صدام رو صاف کردم و گفتم خانم افتخار آشنایی میدید محل نذاشت من شوکه شدم ولی خودمو نباختم دوباره گفتم میتونم باهاتون دوست بشم برگشت و باخشم بهم نگاه کرد بهش گفتم (البته باترس) مگه خودتون هر روز بمن چشمک نمیزدید؟ مگه چراغ سبز بهم نشون ندادید اومد بسمتم و محکم خوابوند در گوشم و با صدای لرزون ولی با فریاد گفت :
دیوونه من مریض ام پلکم خودبخود میپره حالیته یا بازم بگم


نوشته شده در جمعه 92/9/1ساعت 6:54 عصر توسط نفس نظرات ( ) | |

 

به جان ثانیه هایی که در فراق چشمانت میگذرند...
دل کوچکم تنگ نگاه توست...

نوشته شده در جمعه 92/9/1ساعت 3:13 عصر توسط نفس نظرات ( ) | |

چشمانم را،
"همیشه" میبندم تا تو را در کنارم ببینم.
در خیال با تو سخن میگویم.
تا "تنهایی" را حس نکنم.
در ذهن تورا می یابم.
تا بدانم که در کنار "منی"
میترسم چشمانم را باز کنم..
نکند تو نباشی ای خــــــدا

 

 

نوشته شده در جمعه 92/9/1ساعت 2:24 عصر توسط نفس نظرات ( ) | |

 
خدایـــا دلــــــم بـــاز امشب گــــــرفته !!!
بیــــــا تا کمی با تـــو صـــــحبت کنـــم
          
بیا تا دل کوچــــــــــکم را

خدایـــا فقــــط با تـــو قسمت کنم!!!

خدایـــــا بیــا پشت آن پنــجــره..
که وا می شود رو به ســــــوی دلــــــــم!!!
بیـــا پــــرده ها را کنـــاری بزن...
که نــــــورت بتــابد به روی دلـــــــم !!!
خدایـــا کمـــک کـــن:
که پـــروانه ی شعر من جــــان بگیرد...
کمی هم به فـــــکر دلـــــــم باش ...
مبـــادا بمیـــرد...!!! 
خــــدایــا دلــــــم را
که هر شب نــفس می کشـــد در هوایـــــت...
اگر چه شــــــکســــــته!!!  
شبــــی می فرســــتم بــرایــت ...!!!

نوشته شده در پنج شنبه 92/8/30ساعت 8:11 عصر توسط نفس نظرات ( ) | |

Click to view full size image

ساحل دلت را....


به خدابسپارخودش قشنگترین قایق رابرایت می فرستد.


نوشته شده در پنج شنبه 92/8/30ساعت 2:36 عصر توسط نفس نظرات ( ) | |

<   <<   46   47   48   49   50      >

آخرین مطالب
» *ایمان داشته باش که...*
*خداوندا...*
*پروردگارا...*
*دوستش دارم...*
*توکل یعنی...*
*خدایا هم چنان ساکن قلبم باش...*
[عناوین آرشیوشده]

Design By : RoozGozar.com

علی عبدالمالکی-یا هیشکی یا تو


سایت عاشقانه کافه دلها

کد کج شدن تصاویر



برای نمایش تصاویر گالری کلیک کنید


دریافت کد گالری عکس در وب


داستان روزانه

کد ماوس