بايد که به بلبل بدهم از تو نشاني
تا ياد بگيرد هنر خوش سخني را
بر کوري من رحم کن اي يوسف يزدي
بفرست به اميد شفا پيرهني را
نفرين به دلم باد اگر از درد فراقت
بر پا نکند در دل خود سينه زني را
اشعار مرا بر در و ديوار بياويز
تا اينکه بگيرد دل هر مرد و زني را
اين است دليل سخن شاعر خوش ذوق
«افسرده دل افسرده کند انجمني را»