تنها
خداوندا چه راهها که رفتم تا بفهمم جز تو حرف زیبا بلد نیستم.. من شکستن نمیدانم ، آنقدر قوی باش تا هر روز با زندگی روبه رو شوی… تو را برای تو دوست دارم کودکیهایم عاشق تاب بازی بود ... تاب می خورد و میخندید بزرگیهایم هم تاب بازی را دوست دارد ... هر از گاهی دستی بی تابی هایم را میگیرد و به تاب بازی میبرد ! نمیدانم چه رازی در میان است که دلم اینقدر بی تاب است ...
راهی نیست
خلاصم کن از عشقی که گاهی هست و گاهی
نیست ...
حرف عاشقانه بلد نیستم..
تو مرا بیسواد فرض کن!
روشن فکر هم نمیتوانم باشم..
با تمام بی سوادی میگویم:
برای من هم اگر نمیتوانی باشی.
برای یکنفر باش..
با هرکه هستی برای یکنفر باش...
ولی هر کس از کنارم گذشت
شکستن را خوب بلد بود
دلم را ، غرورم را ، کمرم را..
دلم را با نگاه سردش..و کمرم را.. با رفتنش.....!!
زندگی یک مسابقه نیست،
بلکه سفری است که هر قدم از مسیر آن را
باید لمس کرد،
چشید،
و لذت برد…
Design By : RoozGozar.com |